گلچینی از وصیت نامه شهدای رفسنجان (1)
وصیت نامه شهید هنری:
برادران و خواهران مسلمان:
از این که هنوز افرادی هستند بی تفاوت نسبت به اسلام و انقلاب اسلامی، ولایت فقیه و عمر گرانبهایشان را در پرسه زدن در خیابانها، و جمع آوری گناه برای خود، و دمادم رفتن به سینماها میگذرانند متاسفم و از شما امت حزب الله میخواهم تا میتوانید انها را هدایت نموده و انها را جذب اسلام و انقلاب اسلامی نمایید تا در آینده بتوانند جزو لشکریان اسلام و نجات دهنده قدس عزیز باشند.
همه ما افسوس میخوریم که چرا عده ای از برادران و خواهرانمان گول یک مشت وابسته به نوکر اجنبی و خائن به کشورشان و قاتل یک مشت انسان بیگناه که جرمشان فقط حزب اللهی بودن و یا خدمت به اسلام و مسلمین کردن میباشد خورده و دم از آنها میزنند از آنها میخواهم از تاریکیها به میان مردم بیایید تا حقیقت را با چشم خود ببینند اگر خواستید جنایتهای فراریها راببینید به بهشت زهرا و یا قبرستانهای شهدا بروید و بنگرید که چه جنایتهایی کرده اند توبه کنید که خداوند و این امام امت حزب الله از گناه شما میگذرند.
وصیت نامه شهید حاج احمد امینی
« إن کانَ دینُ مُحَمَّدٍ لَم یَستَقِم إلّا بِقَتلی فَیا سُیوفَ خُذینی » اگر دین اسلام جز به کشته شدن ما در جهان حاکم نمی گردد ، پس ای بمب ها و ای موشک ها و گلوله ها ما را نقش زمین سازید که اسلام با ارزش تر از خون همه ی ما جوانان است . یک قطره خون امام حسین علیه السلام که در راه اسلام ریخته شده ، با ارزش تر از خون میلیون ها نفر از ماست . ای دنیا آگاه باشید که در راه آرمان خمینی قهرمان پیراهن جنگ و سختی ها و مشقّات و دردها و شهادت عزیزان هم سنگر و سرانجام کفن شهادت پوشیدم . همان طوری که علی علیه السلام می فرماید : « خود را در دریای مشکلات و حوادث فرو برید . دنیا دنیای عمیق و ژرفی است و مردم شناوران در این دنیا هستند . اگر می خواهید غرق نشوید باید تقوا ، تقوای الهی کِشتی تو باشد . » بزرگ ترین لیاقتی که در این مدت زندگی ام نصیبم شد ، این است که پس از اولین بار آمدن به جبهه و دیدن قدرت خدا تصمیم گرفتم که تا پایان جنگ در جبهه بمانم و اجر خود را از خدا که همان رسیدن به فوز عظیم شهادت است بگیرم .
وصیت نامه شهید محمد قنبری
به خدا قسم میدهم که مرا ببخشید که این جمله را مینویسم که هیچ توقعی از هیچ یک از ارگانهای دولت بعد از شهادت من نداشته باشید. مادرجان من اگر به جبهه نیامده بودم و در ده مانده بودم گیرم حدود 30 سال عمر میکردم و هیچ حاصلی از آن نمی دیدم و حال اگر شهید شدم که لااقل آن دنیا را دارم و امید این است که هیچ وقت برای من گریه نکنید اگر هم خواستید گریه کنید بر حسین (ع) گریه کنید که مظلومانه و تنها شهید شد و حال خوابی که چند شب قبل از عملیات دیده ام برای شما نقل میکنم. شب را وضو گرفتم و خواب کردم حدود ساعت یک بود در خواب دیدم اکبر صفری را که دست مرا گرفته و می کشید به طرف خانه خودشان و می گفت که باید همین امروز به خانه ما بیایی و من هم قبول کردم و با هم به خانه اکبر رسیدم اما وقتی که از در پا تو نهادم دیگر آن خانه نبود بلکه یک باغ بزرگ با درختهای رنگارنگ در آن درختهای میوه که تمام آن باغ را دربرگرفته بود و اکبر دست مرا گرفت تا به میان باغ نشستیم. آن وقت اکبر رفت و دو عدد سیب کند و آورد یکی خودش و دیگری را به من داد و خوردیم و در همان وقت صدای اذان ظهر را شنیدیم وضو داشتیم من به اکبر پیشنهاد دادم که جلو بایستد تا نماز بخوانیم اما چند دقیقه بعد من جلو ایستادم و نماز خواندیم و اکبر گفت که از این به بعد ما دائم کنار هم هستیم و اکبر خیلی خیلی خوشحال بود که من از خواب بیدار شدم.
شهید احمد هدایت
گاهی انسان به فکر می¬افتد که چه چیز این برادران را به اینجا آورده که وقتی در جمعشان شرکت می¬کنی، در نماز جماعتشان شرکت می¬کنی، در دعای کمیلشان شرکت می¬کنی، در سینه¬زنی¬های مساجدشان شرکت می¬کنی، عشقشان را نسبت به امام حسین (ع) مشاهده می¬کنی. توجّه ایشان را نسبت به خداوند تبارک و تعالی می¬بینی، این سوال را می¬یابی. شاید این پاسخ همان پاسخی باشد که امام حسین (علیه السّلام)، آن بزرگواری که زیر بار ذلت نرفت، به کسانی که او را از رفتن به کوفه منع می¬کردند فرمود:
قریب به این مضمون «من می¬روم و جوانمرد را از مرگ باکی نیست هنگامی که نیّتش حق باشد و برای اعتلای حق و در راه حق کشته شود چرا که در راهی قدم برمی¬دارد که صالحین شایسته بندگان خدا قدم برداشتند. اگر زنده ماندم کسی نمی¬گوید تو چرا زنده ماندی و اگر در این راه کشته شوم، احدی در دنیا مرا ملامت نخواهد کرد. اگر بدانی من در چه راهی رفتم، برای بدبختی و ذلّت تو کافی است که زندگی بکنی امّا دماغت را به خاک بمالند:
به هر حال شاید هیچ درس خواندنی، هیچ شغلی و هیچ درآمدی جای حضور در این منطقه را نگیرد. هرگز هم نمی تواند بگیرد چرا که برای رسیدن به پلّه¬های آخر نردبان باید از پله¬ها بالا رفت و مراحلی را گذراند و همانطور هم برای تکامل باید از این مناطق گذشت و این عبور، خود، لذّت بخش است.
برادر کوچک شما، احمد هدایت
یکشنبه 22/11/1362
برای آنکه کتاب درسی را خوب آموزش دهید باید نقش ایمان به خدا را بر قلبهای پاک و مساعد دانش آموزان حک نمایید و این ممکن نیست مگر اینکه معلم خود را ساخته باشد و بدانید که اساس و جوهره معلمی معنویت و روحانیت اوست.
ای مردم کلام خدا را دست کم نگیرید و وعده پیامبران الهی را باور کنید، شما مسافر اخرت هستید، شما در زندگی دنیا تکلیف دارید و در قیامت شما را برای حسابرسی و جزا و پاداش زنده میکنند. در مقابل خدا خیره سری نکنید. خود را تسلیم اوامر او نمایید و برای سفر آخرت توشه بردارید و بدانید که شرط لازم عبودیت و بندگی خدا، شناختن و پذیرفتن ولایت و رهبری الهی است. باید در زندگی مطیع و مقلد ولی فقیه باشد در غیر اینصورت حتما گمراه و گرفتار میشوید. علمای اسلام و روحانیت والامقام شیعه بخصوص ائمه جمعه را همیشه و در همه امور و مسائل پیشاپیش خود داشته باشید. در جامعه اسلامی روحانیت اساس و محور و مشکل گشاست و ائمه جمعه تبیین کننده خط امام هستند به حضور در نمازهای جمعه خیلی اهمیت بدهید. قدر امام را جدا بدانید و به وظایف شرعی و قانونی خود مو به مو عمل کنید. حرکت امام را تحمل کنید و گوش بفرمان امام باشید وجود امام از نعمتهای خاص الهی است کاری نکنید که خدا شما را از این نعمت محروم نماید که دیگر حسرت و تاسف خوردن سودی ندارد.
ثبت دیدگاه