شهدای کربلای چهار

سردارحاج باقری بر بالین پیکر شهیدان مرتضی اقبالی وشهید محمد قنبری ان شب باتوجه به وضعیت جسمانی شهید عابدینی فرمانده گردان۴۱۰ بود که در تصویر بیسیم در دستش است که به شهادت رسید

ساعت 7شب شهید محمد قنبری پتوی دم در سنگر رو بالا زد وگفت بچه ها اماده بشین لباس های غواصی تونو بپوشین در ان هوای سرد شب چهارم دی ماه 65ساعت 8اماده شدیم ساعت 10/5حرکت کردیم ودر کانالی از نیزارها به طرف رودخانه رفتیم در کانال از کنار تعدادی از بچه ها که جلوی ما بودند وزخمی یا شهید شده بودند گذشتیم شهید عبد المجید جعفربیگی جلوی من وشهید  غلامرضا یوسفی پشت سرم بود به لب اب که رسیدیم شهید محمد قنبری گفت بچه ها نقشه عملیات عوض شده مستقیم خودتونو به دکلی که اونطرف اب است برسونین وارد اب شدیم شهید علی نظری شروع کرد به رجز خواندنبچه ها ما پیروزیم بخدا اینها هیچی نیستند ما دمار از روز گارشان در میاریم برین جلو و……… اسمون بالای سرمون پر از منور هایی مثل خورشید تمام دنیا را روشن کرده بودند همه جا روشن تر از روز مدتی غواصی کردیم صدای شهید نظری قطع شد با عبد المجید جعفربیگی وسط اب که در حال غرق شدن بودیم از امواج اب ودیواری از تیر های رسام که به طرف مان می امد مجید سه موشک ارپیجی از پشتم باز کردومن هم بند حمایلشو باز کردم کمی نفس کشیدنمون راحت تر شد در ان امواج خروشان جنازه ها روی اب تنه های درخت خرما بشکه ها چوب وبمباران هوایی هواپیماهای عراقی ودژ ی مستحکم در جلو ما که عراقی ها با دوشکا وچهار لول به طرف مان تیر اندازی میکردند خود را به زیر سنگر عراقی ها رساندیم صدای محمد قنبری وحسین اخوندی را از دور شنیدیم به طرف صدا حرکت کردیم مقداری که رفتیم دیدم مجید نمیاد برگشتم دیدم به دیواره دژ تکیه زدم گفتم مجید چرا نمیایی جوابی نداد وخون از پیشانیش وبینیش سرازیر شد احساس یتیمی کردم و…………ساعت 5صبح با بند اسلحه کمرش را بستیم با دو نفر از بچه های زاهدان که هر چهار نفر تیر خورده بودیم خودمونو به ابی سپردیم که عراقی ها با قایق رفت امد میکردند وبه خط خودی رسیدیم .روحشان شاد یادشان گرامی

نقل از جانباز دفاع مقدس علی رضایی یوسف آباد